برگ های سپید دفتر من آخرین مطالب نويسندگان سه شنبه 10 خرداد 1390برچسب:, :: 2:4 :: نويسنده : فهیمه
مثل دوستي كه هميشه موقع دست دادن و خداحافظي، قبل از رها كردن دست، با نوك انگشت هايش به دست هايت يك فشار كوچك مي دهد... چيزي شبيه يك بوسه! مثل آن رانندهُ تاكسي اي كه حتي اگر در ماشينش را محكم ببندي، بلند مي گويد: روز خوبي داشته باشي. آدم هايي كه توي اتوبوس وقتي تصادفي چشم در چشمشان مي شوي، دستپاچه روبرنمي گردانند، لبخند مي زنند و نگاهت مي كنند. آدم هايي كه حواسشان به بچه هاي خستهُ توي مترو هست، به آن ها جا مي دهند و گاهي بغلشان مي كنند. دوست هايي كه بدون مناسبت كادو مي خرند، مثلاً مي گويند اين شال پشت ويترين انگار مال تو بود يا گاهي دفتر يادداشتي، نشان كتابي پيكسلي و... آدم هايي كه از سر چهارراه نرگس نوبرانه مي خرند و با گل خانه مي روند. آدم هايي كه پيامك آخر شب يادشان نمي رود و گاهي قبل از خواب به دوستانشان يادآوري مي كنند كه چقدر عزيزند، آدم هاي پيامك هاي پرمهر بي بهانه، حتي اگر با آن ها بدخلقي و بي حوصلگي كرده باشي. آدم هايي كه هرچندوقت يك بار ايميل پرمحبتي مي زنند كه مثلاً تو را مي خوانم و بعد از هر يادداشت غمگيني، خط هايي مي نويسند كه يعني هستند كساني كه غم هيچ كس را تاب نمي آورند. آدم هايي كه حواسشان به گربه ها هست، به پرنده ها هست. آدم هايي كه اگر توي كلاس تازه وارد باشي، زود صندلي كنارشان را با محبت تعارف مي كنند كه غريبگي نكني. آدم هايي كه خنده را از دنيا دريغ نمي كنند، توي پياده رو بستني چوبي ليس مي زنند و روي جدول لي لي مي كنند. همين ها هستند كه دنيا را جاي بهتري مي كنند براي زندگي كردن. نظرات شما عزیزان: ر.ر.گ
![]() ساعت11:27---1 تير 1390
از این جور ادما اصلا پیدا نمیشه مخصوصا تومترو
![]()
سلام فهیمه جان
مرسی عزیزم خوشحالم کردی با اومدنت
نمی دونم چرا همه این روز ها زدن تو متن های جگر سوز. کلا ما ایرانی ها در گذشته سیر می کنیم. یا تو خواب و خیال. راحت تره دیگه. پیش ما کار و کوشش زیاد معنایی نداره
قبول داری فهیمه؟ پاسخ:الان اين جگرسوز بود؟ آره يه جورايي قبول دارم زهرا
![]() ساعت10:23---16 خرداد 1390
نسل این آدما منقرض نشده مگه؟
سلام فهیمه جون
ممنون به وبم سر زدی مطلبتم خیلی قشنگ بود راستی اگه این آدمها نبودند انوقت زندگی غیر قابل تحمل میشد .... خوشحالم که باهات آشنا شدم پيوندها
|
|||
![]() |